ساراسارا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

سارا کوچولوی مامان و بابا

کارهای تازه سارا

کلمات جدید : جوباب ( جوراب ) میگم گربه چی میگه ؟   سارا میگه : منو منو ( یعنی میو میو ) میگم هاپو چی میگه؟     سارا میگه : آپ آپ   ( یعنی هاپ هاپ ) روی صندلی بادی میشینه ، وقتی تکونش میدم میگه : تاب تاب عباب´ یه عروسک اواز خون داره که به تازگی یاد گرفته خودش دکمه اش رو بزنه و روشنش کنه.   توی ایام محرم وقتی صدای نوحه میشنوه شروع میکنه به سینه زدن البته بیشتر به شکم زدن شبیهه تا سینه زدن ، چون بادست میزنه به شکمش!!  وقتی میگم الهی شکر کن دستاشو زود میبره بالای سرش. یه فنجون میذاره تو سینی کلی این ور اون ور میکنه و چند بار می اندازه زمین بعد میاره جلوم میگیره...
25 دی 1391

سفر کاشان

۱۵ اریبهشت ۹۱ با خاله مرجان اینا و باباجون اینا رفتیم کاشان مثلا گلابگیری ((اخه چون هوا هنوز خیلی گرم نشده بود گلها باز نشده بودن))   توی این سفر به قمصر و نیاسر و اران بیدگل و مشهد ارهال هم سری زدیم. اینا هم چندتا از عکس هاشه       ...
25 دی 1391

مرواریدهای جدید در صدف دهان سارا

چند روزی بود سارا خیلی بی قراری می کرد مخصوصا شبها ، دائما غر غر میکرد نمی خوابید بلند میشد راه میرفت ، گریه میکرد تا اینکه بالاخره سه تا مروارید جدید با هم دیگه مهمون صدف دهان سارا شدن.               ...
17 دی 1391

دندان سارا

امروز سومین دندان سارا نیش زده و داره کم کم در میاد (دندان بالا)  طفلی دخترم چند روز خالش زیاد خوب نبود تب داشت لثه هاش درد میکرد  
12 دی 1391

سیسمونی

اینجا اتاق سارا است و اینها هم بخشی از سیسمونی که مامان جون و بابا جون براش خریدن   ((دستشون درد نکنه))       ...
11 دی 1391

14ماهگی

                            جوجه من حالا که ۱۴ ماه داره ۷ تا دندون در اورده که البته اخرینش در حال در اومدنه (۴تا بالا و ۳ تا پایین)   قربون دخترم برم که وقتی میخندی دندون کوچولوهای پایینت دید میشه تازه کلی هم حرف میزنه مثل اب به * به * بابا * مامان * دد * جی جی * اپو (هاپو) ادو (الو)و کلی کلمات دیگه. چند روزیه روی پنچه پاهاش بلد میشه و راه میره. وای که چقدر راه میره فکر کنم اگه یه کیلومتر شمار به پاهاش ببندم تا شب ده با هنگ کنه. دخترم سحر خیز هم هست صبحای جمعه ساعت ۷ بیداره و من...
10 دی 1391

کارهای جدید

امروز سارا ١سال و ٢ ماه و ١٨ روز سن داره جدیدا پاهاش رو بلند میکنه و روی پنجه راه میره مهر رو برمیداره روی زمین دراز میکشه و سرش رو میذاره روی مهر و مثلا نماز میخونه کلمات جدیدی که میگه :انار . میو . نانا(اهنگ) . ا با ب’(اله اکبر) . داد (داغ) . د’ت(رفت) ا´خت (درخت) ، بگ (برگ)
10 دی 1391

پدرانه

توی همه وبلاگها همیشه دل نوشته های مادرانه می دیدم ، اما این بار من میخوام برای دختر عزیزتر از جانم بنویسم.به قول مادرجون که همیشه میگن بچه مثل بادوم و نوه مثل مغز بادوم می مونه ، آره مغز بادوم برای تو میخام بنویسم.میخام از عشق سرشارم برات بنویسم و از اون حس و حالی که از همون لحظه اول بهم دادی.                                      آره همون عصر شنبه ای که توی بیمارستان ، جلوی در اتاق زایمان دیدمت . جوجه کوچولو تپلی که روی سرش یه دسته موی سیاه سیاه بود و چش...
10 دی 1391

اولین دندان

دیروز داشتم با فنجان به سارا اب می داد که یه سر و صداهایی توجهم رو جلب کرد دقت که کردم متوجه شدم دو تا دندون کوچولوی جلو نیش زدن(یعنی تازه دارن در میان)                                                           (۹ماه و ۲۶ روزگی) ...
10 دی 1391